درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن
درسهایی از قرآن

درسهایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

امتیازات انقلاب اسلامی ایران

امتیازات انقلاب اسلامی ایران


تاریخ پخش:  17/11/92
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در آستانه‌ی 19 بهمن هستیم که روز شما نیروی هوایی است. بعضی سالهای دیگر هم خدمت شما بودیم. به هر حال دهه‌ی فجر هرکس صحبت می‌کند باید حرفش رنگ و بوی انقلاب داشته باشد. افرادی هم که در زمان انقلاب بودند نیازی به صحبت نیست. فقط تذکر است، ولی برای نسل نو حرف‌هایی هست. در دنیا انقلاب زیاد می‌شود. منتهی تفاوت انقلاب اسلامی ایران با انقلاب‌های دیگر در چیست؟ یکی تفاوت‌ها را می‌گوییم، یکی هم می‌خواهیم بگوییم انگیزه‌ها چیست؟ چطور شد که انقلاب شد؟ این هم یک مسأله است.
دلیل اینکه انقلاب شد چیست؟
1- مبارزه با دیکتاتوری و قوانین ضد اسلامی
1- چرا شاه، باید شاه باشد؟ چه کسی گفت: شاه، شاه باشد؟ مردم او را انتخاب کردند؟ آیا کمالاتی ایشان داشت یا پدرش داشت که دیگران نداشتند. پدرش هیچ کمالی نداشت. خودش سوادی داشت، یک چیزهایی بلد بود ولی دهها هزار نفر کمالاتشان از او بیشتر بود. چرا شاه باید بر ما حکومت کند؟ حالا اگر رضاشاه را یک قدرتی آورد سردارش کرد و یک گروهی هم قلع و قمع کرد، به هر حال با یک شبه کودتا، با یک کودتایی، این شاه شد. به چه دلیل پسرش باید بر ما حکومت کند؟ دلیل چیه؟ این یک مورد.
2- چرا قانون غیر خدا جاری است؟ احکام خدا چرا تعطیل است؟ چرا خفقان؟ چرا شکنجه؟ یک جایی هست به نام موزه‌ی عبرت! این را خوب است آقایان بروند ببینند، که چه آدم‌هایی آنجا شکنجه شدند؟ صحنه‌ی زندان که زندانی‌ها با هم صحبت می‌کنند. تمام اینها را آدم به طور محسوسی لمس می‌کند. چرا؟ چرا مثلاً افرادی باید ده سال، دوازده سال، چرا در زندان نباید کسی نماز بخواند؟ خفقان، اعدام، شکنجه، زندان. راه فساد باز است. یک طبقه اشراف وابسته به حاکم باید حکومت کنند. چرا رابطه با آمریکا و اسرائیل باشد؟ چرا باید ایرانی‌ها ژاندارم آمریکا در منطقه باشند؟ چرا باید قانونی وضع شود که اگر هر آمریکایی در ایران هر دخالتی کرد، قوه‌ی قضایی ایران دخالت نکند؟ یعنی اگر یک آمریکایی تف انداخت در صورت بالاترین شخصیت ما، ایران حق نداشته باشد این را محاکمه کند؟ این ذلت است. اینها زمینه‌های انقلاب است.  
تفاوت‌ها: من اینجا ده مورد تفاوت نوشتم. خیلی از کشورها انقلاب می‌شود. اما ایران ده امتیاز، البته ده مورد را من بلد هستم. من تحلیلگر سیاسی نیستم. همینطور یک لحظه فکر کردم، چیزهایی که در ذهنم بود نوشتم.
2- حضور همه اقشار جامعه در انقلاب اسلامی
1- انقلاب ایران از همه گروه‌ها بود. غیر از مصر است که مثلاً یک جمعی می‌آیند هجوم می‌کنند یک افرادی را می‌گیرند و می‌بندند، انقلاب همه‌ی مردم ایران است. نه از کارگران است، نه از محرومین است، نه از کشاورزان است، نه از ارتش است، حتی امام فرمود: من هم در انقلاب سهمی ندارم، چون یک عده می‌گفتند: ما انقلاب کردیم، ما انقلاب کردیم، امام آب پاکی را روی دستشان ریخت. گفت: من هم از انقلاب سهمی ندارم. هرچه بود از امام بود، اما برای اینکه آنها را به حیا وا دارد، گفت: من هم از انقلاب سهمی ندارم. این خیلی مهم است. من صاحب انقلاب نیستم.
به قول مرحوم پرورش می‌گفت: قطره باید وصل به دریا شود. بعضی‌ها قطره هستند، دریا را به خودشان وصل می‌کنند. می‌گویند: من انقلاب کردم. قطره باید وصل به دریا شود. نباید دریا را پشت قطره بکشانیم. قطره باید پشت دریا باشد. نه ثروتمندان بودند. نه حزب سیاسی بود.
کمونیست‌ها می‌گویند: هرجا انقلاب می‌شود ریشه‌اش شکم است. چون سرمایه‌دارها زور می‌گویند، طبقه‌ی کارگر، طبقه‌ی محروم، طبقه‌ی کشاورز به حالت انفجار درمی‌آیند، انقلاب می‌شود. یعنی انقلاب را یک انفجار می‌دانند که ریشه‌اش مسیل اقتصادی است. نه فقط انقلاب را، بلکه می‌گویند: همه‌ی پدیده‌ها ریشه‌اش شکم است. اگر کسی خوب شعر می‌گوید، معلوم می‌شود کباب خورده است. اگر شاگرد اول است معلوم می‌شود تغذیه‌اش خوب بوده است. همه‌ی پدیده‌های هنری، سیاسی، اقتصادی، اگر یک کشوری با کشوری راه بیاندازد، پیداست اینها نفت دارند، برای خرید و فروش نفت با هم رابطه دارند. تمام روابط سیاسی، اجتماعی، هنری، فنی، علمی، می‌گویند: زیربنا اقتصاد است. واقعاً اینطور است؟ اگر انقلاب ما به خاطر فقر بود، باید ریشه‌ی انقلاب در سیستان بلوچستان باشد. چون آنجا فقیرترین بودند، نه مدرسه فیضیه! اگر ریشه‌ی انقلاب فقر بود باید اگر پنیر و تخم مرغ ارزان شد، دست از انقلاب بکشیم. اینطور است؟ این حرف اول است.
2- حرف دوم این بود که‌ شعار ما نه شرقی بود، نه غربی! هرکجا انقلاب می‌شود یک سر نخ‌هایی به شرق یا به غرب دارد. انقلاب ما شعارش این بود و عمل هم کرد. این امتیاز دوم است.
3- مرجع دینی، رهبر انقلاب دینی
امتیاز سوم رهبرش یک مرجع دینی بود. سیاسی نبود، مرجع دینی بود. براساس دین بود. امیرالمؤمنین یک جمله‌ای دارد برای شما بگویم. خطبه‌ی 131 صبحی صالح، می‌فرماید: «أَیَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ» آدم‌های رنگارنگ، «وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ» دلهای رنگارنگ، «الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمُ» بدن‌هایی که حاضر هستید، «الْغَائِبَةُ عُقُولُهُمْ» عقل‌هایی که پریده است. بدن‌های حاضر، عقل‌های پریده، دلهای متشتت! می‌گوید: من هرچه می‌خواهم شما را به حق بکشانم، شما «تَنْفِرُونَ» فرار می‌کنید. بعد درباره‌ی انقلاب خودش می‌گوید: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَم‏» (نهج‌البلاغه/ص188) امیرالمؤمنین می‌گوید: خدایا تو می‌دانی. «لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَان‏» من اگر دست به اسلحه می‌برم به خاطر گرفتن سلطنت نیست. «وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْ‏ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَام‏» من برای علف خشک شده‌ها، برای مادیات اقدام نمی‌کنم. برای نفس نیست. ماجرای نفس را همه شما شنیده‌اید.
دشمن در جبهه آب دهان به امیرالمؤمنین انداخت، حضرت رفت قدم زد و برگشت او را کشت. گفتند: چرا قدم زدی؟ گفت: وقتی به من آب دهان پرتاب کرد، عصبانی شدم. نگران بودم که او را بکشم، روی عصبانیت خودم باشد. روی نفس خودم باشد. رفتم قدم زدم میزان شوم، برای خدا دست به اسلحه ببرم. پس چرا اقدام کردی؟ «وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِک‏» من انقلاب کردم برای اینکه دین برگردد، در شهرها اصلاح شود، مظلومین نجات پیدا کنند، احکام تعطیل شده، ببینید وقتی رهبر یک مرجع دینی است، هدفش این است.
امام در هواپیما می‌نشیند دوازده بهمن ایران بیاید. در هواپیما از او می‌پرسند چه احساسی داری؟ یادتان هست چه گفت؟ با هم بگویید... هیچی! هیچی یعنی چه؟ چون حکومت دست شاه و بختیار بود، ممکن بود هواپیما سرنگون شود. خیلی‌ها شب تا صبح نخوابیدند. ممکن بود هواپیما سرنگون شود. خود آقا آنجا هم نماز شب خواند و هم گرفت خوابید اگر هواپیما سرنگون شد شهید شدیم. یک آیه در قرآن هست، این آیه از آن آیه‌هایی است که سال 42 امام در پیامش آورد. فرمود: «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْن‏» (توبه/52) یعنی یکی از دو تا بهترها! «إِحْدَى» یکی از دو کار بهتر! شهید شویم، هواپیما سرنگون شود، «الْحَمْدُ لِلَّه‏» شهید شدیم. رفتیم حکومت اسلامی تشکیل دادیم، «الْحَمْدُ لِلَّه‏» به وظیفه‌مان عمل کردیم. یعنی هر سمتش خوب است.
یک پیرمردی وارد جلسه‌ی فامیل شد. همه‌ی دخترها و زنانی را که محرم بودند بوسید، این وسط یک نامحرم را هم بوسید. گفتند: آقا این نامحرم بود. گفت: اِ... بیا پس بده! (خنده حضار) چون پس دادنش هم شیرین است. موفق شدیم حکومت اسلامی تشکیل دادیم، حکم خدا را پیاده کنیم. یا شهید شدیم، «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْن‏» است. یعنی باخت ندارد. کارهای خدایی اصلاً باخت ندارد. برای خدا شما می‌روی صله‌ی رحم، در را می‌زنی، می‌گویند: نیست. اَه... اَه ندارد. شما ثواب صله رحم را بردی. بود یا نبود. شما اذان می‌گویی، کسی مسجد نمی‌آید. مؤذن ثواب اذانش را دارد، چه کسی بیاید، چه کسی نیاید. اصلاً آدم مخلص هیچوقت بازنده نیست. آنهایی که برای غیر خدا کار می‌کنند، بازنده هستند.
در دعای ماه رجب داریم «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَک‏» (بحارالانوار/ج95/ص389) آنهایی که با غیر خدا معامله می‌کنند، باختند. هویدا ساعتی که می‌خواست اعدام شود، یک کلمه‌ی بسیار زشتی به شاه گفت. که شاه سگ‌های خانه‌اش را نجات داد، وسیله‌ی فرار مرا... قرآن هم همین را می‌گوید. می‌گوید: تمام دوستی‌ها به دشمنی تبدیل می‌شود. آیه‌اش را بخوانم. «الْأَخِلاَّءُ» خلیل، دوست، «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقینَ» (زخرف/67) تمام دوست‌ها به هم لعنت می‌کنند. قرآن می‌گوید: «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38) هر گروهی وارد جهنم می‌شود به او لعنت می‌کند، او می‌گوید: تو بودی، او می‌گوید: تو بودی. آن دوستی که از اول تا آخر می‌ماند، این دوستی‌های خدایی است.
1400 سال است هرچه برنج و گوشت و روغن گران شود، مردم از عاشورا کم نمی‌کنند. مادر عشقش به بچه به خاطر این نیست که بچه‌اش پولدار است، یا فقیر. مادر فقیر هم بچه‌اش را همان مقدار دوست دارد که مادر پولدار بچه‌اش را دوست دارد. عشق مادر کار به اقتصاد ندارد. کار به شرک ندارد. کار به پسر و دختر ندارد. کار به شهرت و گمنامی ندارد. بچه‌ی مشهور یا بچه‌ی گمنام، هردو را یکطور دوست دارد. چیزهای خدایی ماندگار است. دم طاووسی را که خدا رنگ کرده است، هرچه هم شیلنگ بگیری، رنگش نمی‌پرد. تخم مرغی که ما رنگ می‌کنیم با یک خرده آب دهان پاک می‌شود. جاوید شاه مرگ بر شاه می‌شود. چون با یک موج می‌گویند: جاوید شاه! برمی‌گردد می‌گویند: مرگ بر شاه!
4- عشق ملت ایران به امام خمینی
امام وقتی وارد ایران شد، 12 بهمن با کم و زیادش پنج میلیون استقبال کردند. روز تشییع جنازه با کم و زیادش ده میلیون تشییع جنازه! یعنی با پنج میلیون وارد شد و با ده میلیون بدرقه شد. این یعنی چه؟ با اینکه در این ده سال چقدر جوان‌های ما پرپر شدند در جبهه‌ها به خاطر فرمان امام! این خدایی است.
شما اگر یک تیغ به کت من بکشی. به لباس من، من یک تیغ به لباس شما بکشم، شما تا آخر عمر در تلویزیون مرا ببینی، خاموش می‌کنی. می‌گویی: خاموش کن. این شیخ یک روز یک تیغ کشید، لباس من پاره شد. من یک نخ پارچه‌ی شما را پاره کنم تا آخر عمر تلویزیون را خاموش می‌کنی، چقدر به دستور امام جوان‌ها جبهه رفتند، تکه تکه شدند. ولی خانواده شهدا از امام دست برنداشتند. علاقه‌های مادی با یک بستنی می‌آید با پاره شدن لباس هم می‌رود. آن علاقه‌ی خدایی است که ماندگار است. قرآن هم همین را می‌گوید. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق‏» (نحل/96) و لذا گفتند: می‌خواهید ازدواج کنید، فقط برای شکل و پول نباشد. هرکس دختری را بگیرد، زن پسری شود، به خاطر شکلش، یا به خاطر پولش، خدا از هردو محرومش می‌کند. حدیث داریم. دو شکم می‌زاید، مریض می‌شود، رنگش برمی‌گردد. جنس هم قالی است، مد است، کمد است، کابینت است. ماشین است، صندلی است، میز است، مبل است، اینها مُدش عوض می‌شود. حدیث داریم هرکس ازدواج کند، به خاطر شکل پسر و دختر یا به خاطر مال پسر و دختر، خدا از هردو محرومش می‌کند. سیلی‌اش می‌زند. ولی هرکس برای خدا اقدام کند، این زندگی‌اش تا ابد می‌ماند.
انتخاب همسر، همه چیز باید براساس دستور خدا باشد. مردم آیت الله العظمی اراکی را به خاطر مرجع وارسته و زاهد و مخالف هوی دوستش داشتند. در تشییع جنازه‌اش یازده نفر خفه شدند. در تشییع جنازه‌ی چه کسی در تاریخ یازده نفر در شلوغی خفه شدند؟ آقای اراکی پول به کسی داد؟ سور داد؟ پول داد؟ عکس گرفت؟ تبریک گفت؟ بنر زدند؟ هیچی هیچی! فقط علاقه‌های خدایی ماندگار است. تحلیل دیگر هم ندارد. باید گفت: خدا. رهبر انقلاب یک مرجع دینی بود، برای خدا بود. فکر ریاست نبود.
4- مسأله‌ی چهارم، تفاوت‌ها: اموال مصادره به خدمت دولت نرفت. به نفع مستضعفین ثبت شد. بنیاد مستضعفین درست شد، تمام اموال خاندان سلطنتی و مشابه آن در بودجه‌ی مستضعفین رفت.
5- قرآن و عترت، پشتوانه معنوی انقلاب
5- پشتوانه‌ی فکری انقلاب «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی‏» بود. سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن! این شعار بود. حسین حسین شعار ماست. حسین، حسین عترت بود. خیانت است به قرآن، کتاب الله بود. یعنی مبنای حرکت نبود جز خدا.
6- مسأله‌ی دیگر بصیرت رزمندگان. رزمندگان ما بصیرت داشتند. یعنی خلبان ما وقتی می‌رفت در جبهه می‌جنگید، می‌دانست صدام کیه؟ برای چه حمله کرده؟ چه دستی حمایتش می‌کند؟ این بصیرت است. تو نگو پول بگیر برو بمباران کن. الآن در دنیا پول می‌گیرند، می‌روند بمباران می‌کنند. اصلاً بگویی: که بود؟ می‌گوید: نمی‌دانم که بود. برای چه بود؟ مأموریت بود. الآن رزمنده‌ی ما بصیرت دارد، می‌فهمد چرا؟ برای چه؟ بصیرت.
7- وحدت رهبری، این خیلی مهم است. در انقلاب‌های دیگر شیر را در پستان تقسیم می‌کنند. از اول می‌گویند: اگر این کار را کردیم، تو چنین می‌شوی. من چنین می‌شوم. خودشان تقسیم کار می‌کنند.
6- وفاداری و فداکاری مردم در انقلاب
8- فداکاری امت، همه فداکاری کردند. در انقلاب ما خاطرات زیادی است. این کتاب‌ها بس که زیاد هم شده آدم گیج می‌شود. یک چکیده‌ای باید خود نیروی هوایی، کتاب خاطرات بابایی را چاپ کرده است. خاطرات خیلی قشنگی دارند. حتی یک خاطرات از آدم‌های زمین‌گیر.
آقای کوثری بود که برای امام روضه می‌خواند، خود آقای کوثری پیر بود، پدری داشت که در آستانه‌ی صد سالگی بود. ما رفتیم خانه‌اش گفت: پدرم آن اتاق است، بیا او را ببین. رفتم دیدم یک پیرمردی خشک شده است. شاید بیست کیلو، سی کیلو، شده بود. پوست و استخوان، نمی‌توانست تکان بخورد. گفت: آقای قرائتی من هم به درد انقلاب می‌خورم! گفتم: این نمی‌تواند از جایش بلند شود. گفتم: دعا بفرمایید! گفت: نه دیگر به درد نمی‌خورم؟ هرچه فکر کردم این به چه دردی می‌خورد؟ گفتم: دعا بفرمایید! گفت: دعا بکن یعنی چه؟ یعنی هیچ خاصیتی ندارم؟ گفتم: والله من به عقلم نمی‌رسد. گفت: چرا من هم خاصیت دارم. گفت: من شب‌ها خوابم نمی‌برد. رادیو بغداد را گوش می‌دهم با یک قلم و کاغذ، این ایرانی‌هایی که آنجا اسیر شدند، مثلاً فرض کنید بنده محسن قرائتی در عملیات اسیر شدم، می‌گویم: هرکس صدای مرا می‌شنود خبر سلامتی مرا بدهد، تلفن من هم این است. می‌گفت تا می‌گوید، من تند تند می‌نویسم. بعد روز به مادرش زنگ می‌زنم، اطلاع می‌دهم، گریه می‌کند. تو را به خدا تو که هستی؟ می‌گوید: من پدر آقای کوثری هستم که برای امام روضه می‌خواند. آخوند هستم، صد ساله هستم. دیشب خوابم نبرد، از رادیو اینها را شنیدم نوشتم. می‌گفت: من هم از بی‌خوابی، یعنی پیرمرد خوابیده که نمی‌تواند بلند شود از بی‌خوابی‌اش استفاده می‌کند. اینکه این رقمی همه آمدند.
نصف شیشه آب لیمو را سر کشیده، آن نصف را می‌فرستد برای جبهه. می‌گوید: رزمندگان عزیز، معذرت می‌خواهم به من گفتند: کمک کن، من پول یک شیشه کامل نداشتم. ولی گفتم همین نصف شیشه آب لیمو، این نصف شیشه را در جبهه دست به دست می‌دادند و چقدر شارژ می‌شدند، اندازه‌ی ده تا ماشین اسلحه اینها را داغ می‌کرد. تو ببین این پیر زن چطور... خوب اینها خاطراتی است که در ذهن‌ها می‌ماند. فداکاری همه جانبه!
استفاده از ابزار حلال، بعضی‌ها می‌گویند: باید انقلاب پیروز شود، «بلغ ما بلغ» به هرکس می‌خواهی تکیه کن، من باید رأی بیاورم، هرطور می‌خواهد بشود، بشود.
وزیر اطلاعات می‌گفت: خانه‌ی یکی از این دانه درشت‌ها رفتم. گفتم: شما که می‌گویید: تقلب است، اگر یکبار دیگر انتخابات کنیم چه؟ ایشان گفت: هربار انتخاب شود، اگر من رأی نیاورم، خواهم گفت: تقلب است. اِ... من باید رئیس جمهور شوم، نشوم می‌گویم: تقلب است. خوب این کجایش خداست؟ مثل اینکه من بگویم: یا من باید امام جمعه باشم، یا می‌گویم: اصلاً نمازی وجود ندارد. اصلاً نماز واجب نیست. اگر من امام جمعه نشوم، پس اصلاً نماز واجب نیست. اسلامی خوب است که حجت‌الاسلامش من باشم. اگر من حجت‌الاسلام نباشم، آن اسلام وجود ندارد. اینها دیگر دین نیست.
7- صداقت با مردم در حکومت دینی
استفاده از ابزار حلال یک کلمه‌ی دروغ، به امیرالمؤمنین گفتند: یک دروغ بگو 25 سال حکومت تو جلو می‌افتد. یک شورای شش نفره بعد از خلیفه‌ی دوم درست کردند، گفتند: بگو به قانون خدا عمل می‌کنم. به روش پیغمبر عمل می‌کنم، به روش خلیفه‌ی اول و دوم عمل می‌کنم. گفت: به روش خدا عمل می‌کنم. به روش پیغمبر عمل می‌کنم. روش شیخین را اگر طبق قرآن و حدیث بود عمل می‌کنم. اما ضد این بود عمل نمی‌کنم. گفتند: یا علی یک دروغ بگو، بگو عمل می‌کنم بعد عمل نکن. کسی گفت: بگو اینجا وسط زمین است. گفت: بگو چه کسی است که برود متر کند. شما هرجا ایستادی بگو: اینجا وسط زمین است. چه کسی می‌رود متر می‌کند؟ حالا مگر خلیفه‌ی سوم عمل کرد؟ سیره‌ خلیفه‌ی سوم با خلیفه‌ی اول و دوم فرق می‌کرد. خلیفه‌ی اول و دوم اموال را به او نمی‌دادند. خیلفه‌ی سوم خیلی بریز و بپاش کرد. حسابی بریز و بپاش کرد. مگر خلیفه‌ی سوم گفت: عمل می‌کنم، عمل کرد. یک دروغ بگو. گفت: من دروغ نمی‌گویم ولو به قیمتی که 25 سال در خانه بنشینم. 25 سال در خانه می‌نشینم، از حکومتم می‌گذرم که یک دروغ نگویم. اینکه انسان از هر ابزاری بخواهد استفاده کند، خوب اینها امتیازات است.
یکبار دیگر بگویم. 1- انقلاب ما از همه گروه‌ها بود. کارگر و کشاورز و بازاری و سیاسی و ارتشی و طبقاتی 2- اتکا به خدا بود، نه شرق و نه غرب. 3- رهبری یک مرجع دینی بود، فکر ریاست طلبی نبود. 4- اموال شاه و اشرف به نفع فقرا مصادره شد. 5- سرنوشت ما را هیچکس نباید تعیین کند. پشتوانه‌ی ما «کتاب الله و عترتی» بود. رزمندگان ما بصیرت داشتند. رهبری ما وحدت دارد. فداکاری همه جانبه و استفاده از ابزار حلال. اینها چیزهایی بود که در این 27، 28 دقیقه ما صحبت می‌کنیم.
شما کارکنان نیروی هوایی هم خوشحال باشید. چون شما اولین گروهی بودید که دل امام را شاد کردید. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/10 و11) یک شعار غلطی در ایران است. شعار غلط این است می‌گویند: عجله کار شیطان است. چه کسی گفت عجله کار شیطان است؟ یک جایی عجله کار شیطان است. یک جایی عجله کار خداست. اصلاً ما در دینمان عجله است. «حی علی الصلاة» یعنی عجله کن. «سابقوا» یعنی سبقت بگیر. «فاستبقوا» سبقت بگیر. سرعت بگیر. «سابقوا» داریم، «سارعوا» داریم. «فاستبقوا» داریم. «حی» داریم، «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» داریم. کسی که جلو برود، افراد دیگر هم که بعد می‌آیند در ثواب آنها هم شریک است. «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَة» (کافی/ج5/ص9) اگر کسی یک راهی را باز کند، بعداً هرکس از آن راه عبور کند، ثوابش برای آن کسی هم هست که راه را باز کرد. شما راه را باز کردید، و این برای شما افتخار بود. دل امام را شاد کردن یعنی دل امام زمان را شاد کردن. دل امام زمان را شاد کردن، یعنی خدا را راضی کردن. این خیلی برای شما افتخار است.
البته در سایت‌ها، در سم پاشی‌ها، بیش از 130 کانال فارسی زبان که علیه نظام دارد 24 ساعت کار می‌کند هی حرفشان این است که ما مثلاً بگوییم بابا چه انقلابی، تخم مرغ چه شد و آن هم که چنین شد و آن هم که چنان شد. آنجا که پارتی بازی شد و او هم که رشوه گرفت. یک عیب‌هایی را برجسته می‌کنند، این عیب‌های برجسته را باعث یأس می‌شود. اینها را چه کنیم؟
در جمع و تفریق باید حساب کرد، قرآن وقتی می‌خواهد یک چیزی را انتقاد کند، می‌‌گوید: ببین، شراب یک بدی‌هایی دارد. یک خوبی‌هایی دارد. خوبی‌های شراب را بنویسید. 1- کشاورزها که تولید انگور می‌کنند، برای فروش انگور. کارخانه‌های شراب سازی، چند کارگر دارد؟ مالیاتی که دولت می‌گیرد، چه پولی گیر دولت می‌آید؟ کارتن، شیشه، بطری، حمل و نقل کامیون، مغازه‌های شراب فروشی، بالاخره یک عده به نان می‌رسند. قرآن می‌گوید: اینها را می‌دانم. «فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ» (بقره/219) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. منافعی دارد، قمار هم همینطور است. بالاخره از قمار باز کردن خیلی‌ها نان می‌خورند. اما می‌گوید: «وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ» در جمع و تفریق باید دید آقا جمهوری اسلامی چه مشکلاتی دارد، بنویسید. چه منافعی دارد، بنویسید. جمع و تفریق کنید ببینید، از آن چه درمی‌آید؟ جمع و تفریق کنید. جمعیت ایران دو برابر زمان شاه شده است. باید دانشجویش هم دو برابر باشد. الآن دانشجوهای ما 20 برابر زمان شاه هستند.
شما هرچه حساب کنید خدمات زمان طاغوت با خدمات جمهوری اسلامی. با همه‌ی ضعف‌ها و عیب‌ها و نقص‌هایی که داریم. با همه‌ی ضعف‌هایی که داریم باز درخشیدیم. سال به سال ایران در دنیا عزیزتر است. الآن همه‌ی دنیا ما را دوست دارند. واقعاً دوست دارند. ما یک سی سالی مکه رفتیم. البته نه اینکه پولدار هستم. سه گروه می‌برند. آشپز، آخوند، دکتر. اینها هرسال مکه می‌روند. ما جزء آخوندها بودیم. در کشورهای عربی و کشورهای دنیا که حالا مسلمان‌های تمام کشورهای دنیا هستند، به هرکس می‌گفتیم: ایرانی هستم! ایران! آمریکا... این خیلی مهم است برای ما. می‌ترسیدند. چنان مسلمان‌ها را تحقیر کرده بودند که یک سال ما می‌خواستیم از مسجد قبا و غار حرا فیلم برداری کنیم، دوربین برده بودیم، فیلم برداری کنیم برای تلویزیون ایران، آنجا به ما گفتند: خدا می‌داند این را با گوش خودم شنیدم. گفتند: «مسلم مخ ما فیه» مسلمان مخش نمی‌کشد، بدون آمریکا نمی‌شود نفس کشید. یعنی پوک کردند، بی‌هویت کردند. همین که انسان بفهمد هنر دارد، ابتکار دارد، همین که انسان به هر حال رشد علمی ما.
8- پیشرفت ملت ایران، مایه عصبانیت دشمن
هرکاری و هر پیشرفتی شما کنید که دشمن عصبانی شود، عمل صالح است. شما یک عمری می‌گویید، «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏» این عمل صالح چیه؟ تمام پیشرفت‌های ما، هرکاری که جمهوری اسلامی در سایه‌ی انقلاب کند که آمریکا عصبانی شود، اسرائیل عصبانی شود. هر کاری بکنید که دشمن عصبانی شود عمل صالح است. معلم قرآن هستم، باید از قرآن حرف بزنم. قرآن می‌فرماید: «یَغیظ» یغیظ همان است که شما می‌گویید، «یَغیظُ الْکُفَّار» (توبه/120) اگر یک کاری کنیم که کفار غیظ کنند، شما چه؟ عمل صالح. برای شما «کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِح‏» (توبه/120) این آیه‌ی قرآن است. هر کاری که کفار عصبانی شود، برای شما عمل صالح است. موشک ساختی؟ عصبانی هستند؟ همین موشک عمل صالح است. در فلان ورزش در دنیا قهرمان شدی، اگر آنها عصبانی شوند، عمل صالح است. در پزشکی و طب پیش رفتی؟ عصبانی هستند؟ در انتخابات شرکت کردی؟ نماز جمعه بود؟ راهپیمایی قدس بود؟ 22 بهمن بود. هرکاری «یَغیظُ الْکُفَّار» است این عمل صالح است. این آیه‌ی قرآن بود. آیه‌ی 120 سوره‌ی توبه. قرآن می‌گوید: هرکاری که دشمن عصبانی شود از شما، معلوم می‌شود عمل صالح است. همه مسلمانان هم به شما سلام می‌کنند. چون در نماز شما می‌گویی: «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین‏» یعنی «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى...» هرکسی که «یَغیظُ الْکُفَّار» است. عمل صالح است.
هر هنری که انجام بدهید. کما اینکه یاران حضرت مهدی «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105)، «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ» یعنی السلام علینا و علی یاران حضرت مهدی. چون آنها «عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» هستند.
در مسائل خانواده، حضرت شعیب پیرمرد به حضرت موسی جوان گفت: دخترم را به تو می‌دهم. آسان می‌گیرم. بعد گفت: خواهی دید که من آدم صالحی هستم. یعنی به داماد گیر نمی‌دهم. «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین‏» یعنی  السلام علینا و علی هر پدر زنی که در بله برون به داماد گیر ندهد! (خنده حضار) چون شعیب گفت: «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْک‏» (قصص/27) نمی‌خواهم به مشقت بیفتی. یعنی آسان می‌گیرم. السلام علینا و علی هر مادر شوهری که به عروس گیر ندهد. چون فرقی نمی‌کند. وقتی می‌گوید: عابرین محترم پیاده عبور و مرور کنید. یعنی عابرات هم باید پیاده... نه اینکه زن‌ها بروند وسط خیابان، بگویند: عابرین گفته، عابرات که نگفته است. ما عابرات هستیم. وقتی نیروی انتظامی می‌گوید: عابرین محترم، یعنی هم عابرین، هم عابرات. وقتی می‌گوید: به داماد گیر نده، پدر زن به داماد گیر ندهد، معنایش این است که مادر شوهر هم به عروس گیر ندهد.
به چه کسی سلام می‌کنیم؟ «وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین‏» شما وقتی آمدید دل امام را شاد کردید، «یَغیظُ الْکُفَّار» است. آمریکا و شاه و تمام دربار گفتند: عجب! همافرها خدمت امام رفتند. راه ارتش به سمت ولایت فقیه باز شد. این کار«یَغیظُ الْکُفَّار» است. چون «یَغیظُ الْکُفَّار» است، عمل صالح است. عمل صالح که شد تمام مسلمان‌ها در نماز به شما سلام می‌کنند.
خدایا مشکلاتی داریم، همه‌ی مشکلات نظام را برطرف بفرما. روز به روز بر عزت و قدرت و بصیرت و مصونیت ما بیفزا. رفتار و گفتار و ابتکارات ما را، تمام حرکات ما را، آنگونه قرار بده که «یَغیظُ الْکُفَّار» و برای ما عمل صالح ثبت شود. روح شهدا را از ما راضی بفرما. هدیه‌ی روح همه‌ی شهدا صلواتی بفرستید.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


کلیک کن جهت مشاهده پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن ...


نظرات 1 + ارسال نظر
کوثر شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:18 ب.ظ

سلام چرا جواب سوالات نمی اید لطفا به این شکایت رسیدگی کنید

فقط سوالات هفته مورد نظر در دسترس می باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد